ابتدا: در هفته گذشته بزرگترین و مهمترین چالش منعکس شده در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و اغلب روزنامه های کثیر الانتشار کشور ماجرای آن گاوهای مستقر در اطراف کمپ تیم ملی در اتریش بوده است.چالش موضوع این بوده که آیا با توجه به حضور تعدادی گاو، صد متر آن طرفتر از محل تمرین تیم ملی فوتبال، به ساحت و حیثیت و کیان و اعتبار بین المللی ایران توهین شده است؟ و آیا با توجه به انتشار عکسی از دو بازیکن تیم ملی که برهنه از بالکن اتاق خود به بیرون خیره بودند، این نشان نمی دهد که کولر کمپ مذکور درست کار نمی کرده و دلاور مردان فوتبال ایران شاید به همین خاطر قدری متحمل زحمت شده باشند؟! موضوع ظاهراً آنقدر تاسف بار و نگران کننده بوده که هنوز ازاین شبکه به آن شبکه و از این کانال به آن کانال رسانه ملی را که نگاه میکنید، کارشناسان محترمی را می بینید که با ظاهری جدی مشغول بحث و بررسی درباره آن هستند. در دو هفته گذشته، موافقان دولت و سازمان تربیت بدنی با حضور گسترده در برنامه های ورزشی گوناگون صدا و سیما تلاش کرده اند ثابت کنند حضور گاوها در نزدیکی کمپ تیم ملی نشان دهنده نامناسب بودن شرایط عمومی این کمپ نیست و اصولاً گاوهای اروپایی فقط در مناطق خوش آب و هوا و پر آب و علف اتراق می کنند( بدون هیچ اغراقی، این دقیقاً مضمون مصاحبه سه نفر از مقامات بلند پایه سازمان تربیت بدنی با سه برنامه متفاوت و پر بیننده تلویزیون بوده است).
وقتی که چنین نگرانی بزرگی وجود دارد، البته طبیعی است که انتشار اخباری درباره وقوع موج دوم مهاجرت از ایران چندان توجهی بر نیانگیزد.
بعد: بدون تردید بزرگترین موج مهاجرت در تاریخ معاصر ایران، در حد فاصل سالهای 1357تا1367رخ داد. آمارهای غیر رسمی حکایت از مهاجرت حدود چهار میلیون ایرانی طی دهه مذکور به خارج از کشور دارند. ماجرا البته در نهایت پیچیده تر و پر مسئله تر از یک موج مهاجرت سیاسی شد. چون به جای چهار میلیون ایرانی که زادبوم خود را ترک کردند، قریب به همین جمعیت پناهنده از افغانستان و عراق وارد کشور شدند. موضوع به یک استحاله منفی و عمیق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تعبیر شد, از آن جهت که آن چهار میلیون نفر غالباً در شمار نخبگان علمی و اقتصادی کشور بودند و در بعضی حوزه های فرهنگی تقریباً عمده چهره های شناخته شده را در بر می گرفتند، درحالی که چهار میلیون نفری که از افغانستان و عراق جایگزین آنها شدند( با احترام به این دو کشور دوست و همسایه ) کلاً سطح اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی متفاوتی داشتند. تصور کنید برزیل هم اکنون اجازه تغییر تابعیت نه فقط به بازیکنان تیم ملی فوتبال ،بلکه به همه پنج هزار فوتبالیست حرفه ای لیگ داخلی خود و شاغلان در لیگ های اروپایی را داده وبه جای آن پنج هزار بازیکن آماتور از افغانستان و عراق و... را تحت تابعیت درآورد.
دیگر: آمار رسمی و مستند گمرک جمهوری اسلامی ایران می گوید که طی پنج سال گذشته خروج از ایران دست کم 138 درصد افزایش یافته است. البته این 138 درصد حاصل تقسیم کل آمار بر یک دوره پنج ساله است و اگر بخواهیم روند آماری را بر مبنای یک سال اخیر تنظیم کنیم، موضوع بسیار نگران کننده تر می شود، چون همین آمار نشان می دهد که شمار مسافران خروجی از ایران در سال 88 بیش از دو نیم برابر سال 84 بوده و از دو میلیون و 906هزار و 418نفر به 6 میلیون و 913 هزار و 477 نفر رسیده است. ممکن است گفته شود عمده این افراد مسافرند و بر می گردند، قطعاً همین طور است ، اما شمار نخبگان مهاجر هم در جمع این تعداد، بسیار قابل توجه است. علیرضا سلیمی نماینده مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با ایلنا گفته است که طی یک سال گذشته به طور متوسط هر روز 3 دانش آموخته دوره دکترا و 5 دانش آموخته کارشناسی ارشد به خارج از کشور مهاجرت می کنند. همچنین بنا به گزارش صندوق بین المللی پول هم اکنون روند خروج نخبگان از کشور به سالانه 180 هزار نفر رسیده که این موضوع سالانه 50 میلیارد دلار به کشور خسارت وارد می کند. بله، آمار آنقدر گسترده و فزاینده هست که بتوان از آن به عنوان موج دوم استحاله معکوس در تاریخ معاصر ایران یاد کرد.
سر انجام: می گوید تمام تصمیمات نهایی ما در منطقه ای از مغز گرفته می شود که هرگز به گذشته سرک نمی کشد. زمینه های بروز و آثار و عواقب هر کدام از دو موج بزرگ مهاجرت در تاریخ معاصر ایران البته در برخی وجوه شاید مشابه و شاید هم در مواردی اجتناب ناپذیر باشد. اما عواقب این دو قطعاً متفاوت است . می توان گفت موج اول عمدتاً قشر اثر گذار بر حوزه اقتصاد و فرهنگ را دربرمی گرفت و این موج عمدتاً حوزه دانش و تکنولوژی را شامل می شود. شاید با درآمد نفت بشود بر زخم ناشی از خروج سرمایه گذاران و بازیگردانان حوزه اقتصاد هرچند موقت مرهم گذاشت، شاید بشود چند سالی بر رکود حوزه فرهنگ چشم فرو بست، اما خامدستانه است اگر گمان کنیم که یک دهه پس از آغاز قرن بیست و یکم کشوری می تواند فارغ البال و آسوده خاطر زمینه ساز خروج دانش آموختگان و فن گرایان و نخبگان علمی خود باشد، و چشم امید داشته باشد به آینده. کاش می شد دندان روی جگر گذاشت و همه این واقعیات را نادیده گرفت و همچون برنامه سازان رسانه ملی گمان کرد که اکنون هیچ مشکلی بزرگتر از اتراق تعدادی گاو در جوار کمپ تیم ملی فوتبال وجود ندارد.
وقتی که چنین نگرانی بزرگی وجود دارد، البته طبیعی است که انتشار اخباری درباره وقوع موج دوم مهاجرت از ایران چندان توجهی بر نیانگیزد.
بعد: بدون تردید بزرگترین موج مهاجرت در تاریخ معاصر ایران، در حد فاصل سالهای 1357تا1367رخ داد. آمارهای غیر رسمی حکایت از مهاجرت حدود چهار میلیون ایرانی طی دهه مذکور به خارج از کشور دارند. ماجرا البته در نهایت پیچیده تر و پر مسئله تر از یک موج مهاجرت سیاسی شد. چون به جای چهار میلیون ایرانی که زادبوم خود را ترک کردند، قریب به همین جمعیت پناهنده از افغانستان و عراق وارد کشور شدند. موضوع به یک استحاله منفی و عمیق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی تعبیر شد, از آن جهت که آن چهار میلیون نفر غالباً در شمار نخبگان علمی و اقتصادی کشور بودند و در بعضی حوزه های فرهنگی تقریباً عمده چهره های شناخته شده را در بر می گرفتند، درحالی که چهار میلیون نفری که از افغانستان و عراق جایگزین آنها شدند( با احترام به این دو کشور دوست و همسایه ) کلاً سطح اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی متفاوتی داشتند. تصور کنید برزیل هم اکنون اجازه تغییر تابعیت نه فقط به بازیکنان تیم ملی فوتبال ،بلکه به همه پنج هزار فوتبالیست حرفه ای لیگ داخلی خود و شاغلان در لیگ های اروپایی را داده وبه جای آن پنج هزار بازیکن آماتور از افغانستان و عراق و... را تحت تابعیت درآورد.
دیگر: آمار رسمی و مستند گمرک جمهوری اسلامی ایران می گوید که طی پنج سال گذشته خروج از ایران دست کم 138 درصد افزایش یافته است. البته این 138 درصد حاصل تقسیم کل آمار بر یک دوره پنج ساله است و اگر بخواهیم روند آماری را بر مبنای یک سال اخیر تنظیم کنیم، موضوع بسیار نگران کننده تر می شود، چون همین آمار نشان می دهد که شمار مسافران خروجی از ایران در سال 88 بیش از دو نیم برابر سال 84 بوده و از دو میلیون و 906هزار و 418نفر به 6 میلیون و 913 هزار و 477 نفر رسیده است. ممکن است گفته شود عمده این افراد مسافرند و بر می گردند، قطعاً همین طور است ، اما شمار نخبگان مهاجر هم در جمع این تعداد، بسیار قابل توجه است. علیرضا سلیمی نماینده مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با ایلنا گفته است که طی یک سال گذشته به طور متوسط هر روز 3 دانش آموخته دوره دکترا و 5 دانش آموخته کارشناسی ارشد به خارج از کشور مهاجرت می کنند. همچنین بنا به گزارش صندوق بین المللی پول هم اکنون روند خروج نخبگان از کشور به سالانه 180 هزار نفر رسیده که این موضوع سالانه 50 میلیارد دلار به کشور خسارت وارد می کند. بله، آمار آنقدر گسترده و فزاینده هست که بتوان از آن به عنوان موج دوم استحاله معکوس در تاریخ معاصر ایران یاد کرد.
سر انجام: می گوید تمام تصمیمات نهایی ما در منطقه ای از مغز گرفته می شود که هرگز به گذشته سرک نمی کشد. زمینه های بروز و آثار و عواقب هر کدام از دو موج بزرگ مهاجرت در تاریخ معاصر ایران البته در برخی وجوه شاید مشابه و شاید هم در مواردی اجتناب ناپذیر باشد. اما عواقب این دو قطعاً متفاوت است . می توان گفت موج اول عمدتاً قشر اثر گذار بر حوزه اقتصاد و فرهنگ را دربرمی گرفت و این موج عمدتاً حوزه دانش و تکنولوژی را شامل می شود. شاید با درآمد نفت بشود بر زخم ناشی از خروج سرمایه گذاران و بازیگردانان حوزه اقتصاد هرچند موقت مرهم گذاشت، شاید بشود چند سالی بر رکود حوزه فرهنگ چشم فرو بست، اما خامدستانه است اگر گمان کنیم که یک دهه پس از آغاز قرن بیست و یکم کشوری می تواند فارغ البال و آسوده خاطر زمینه ساز خروج دانش آموختگان و فن گرایان و نخبگان علمی خود باشد، و چشم امید داشته باشد به آینده. کاش می شد دندان روی جگر گذاشت و همه این واقعیات را نادیده گرفت و همچون برنامه سازان رسانه ملی گمان کرد که اکنون هیچ مشکلی بزرگتر از اتراق تعدادی گاو در جوار کمپ تیم ملی فوتبال وجود ندارد.